آرادآراد، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

آراد نبض زندگی

پسر مهربونم...

الهی مامانی فدات بشه که چقدر مهربونی... پسر گلم هر چقدر از خوبیات بگم بازم کم گفتم...آخه اگه بدونی که چه کارایی میکنی...وقتی میخوای خودتو لوس کنی یا محبتتو نشون بدی میای میچسبی بهم و مثلا میخوای بوسم کنی..وقتی یه نی نی میبینی میری بغلش میکنی یعنی میخوای ابراز محبت کنی...        یا وقتی بابایی از سر کار میاد خونه یه ذوقی میکنی و میپری بغلش که از هر چی زیباییه تو دنیا زیباتره..همچین قشنگ سرتو میچسبونی به سینه بابایی که آدم کیف میکنی...     وقتی من و بابایی کنار هم میشیم بدو میای و خودتو میندازی وسطمون و شروع به خندیدن میکنی که من و بابایی دلمون برات ضعف میره...شبا موقع خواب میندازمت وسطمون تا می...
9 مهر 1391

ائل گلی...

سلام هستی مامان... عزیز دل مامان عصری تصمیم گرفتیم بریم ائل گلی...بابایی گفت زنگ بزنم خونه عزیز اینا و با هم بریم..ولی عزیز اینا چون مهمون داشتن نیومدن..یکی از دوستای قدیمی آقاجون از انزلی مهمونشون بودن...ولی در عوض خاله شهره اینا و دختر دوست آقاجون با ما اومدن...              رفتیم یه دوری از حوض زدیم و بلال خوردیم زود برگشتیم...آخه هوا بد جوری سرد بود و من ترسیدم که سرما بخوری...ولی خوب پوشونده بودمت ...بعدش برگشتیم خونه و شام رفتیم خونه عزیز اینا... در کل عصر خوبی بود و بهمون خوش گذشت...کلی هم ازت عکس گرفتم...          &nbs...
7 مهر 1391
1